شادی دیدار تو
به نام او سلام مهربانم باز هم می بایست از آرامشی که به من هدیه کردی از شما تشکر کنم قرار بود که مامان بیاد تهران که شما رو ببیند و من از اینکه مامان می تونه تو رو حس کنه کمی حسودی می کردم ولی به روی خودم نمی آوردم تا اینکه مامان پیشنهاد کرد که من هم برای کار درمانم بیام تهران پیشنهاد خوبی بود و من هم راهی شدم حقیقت بگم بابا دکتر و کار درمانم بهانه ای بیش نبود روز دوشنبه بعد از ظهر پرواز داشتیم و من و مامان نگران برخورد شما بودیم البته مامان خیالش راحت بود چون شما همیشه در آغوش مامان آروم گرفتی ولی من وجودم پر از استرس بود . یعنی بعد از یک ماه دوری منو به خاطر میاری؟؟؟ ...
نویسنده :
اهورا
9:04