سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

تقدیم به دخترم سوفیا

شادی دیدار تو

به نام او   سلام مهربانم  باز هم می بایست از آرامشی که به من هدیه کردی از شما تشکر کنم قرار بود که مامان بیاد تهران که شما رو ببیند و من از اینکه مامان می تونه تو رو حس کنه کمی حسودی می کردم ولی به روی خودم نمی آوردم تا اینکه مامان پیشنهاد کرد که من هم برای کار درمانم بیام تهران پیشنهاد خوبی بود و من هم راهی شدم حقیقت بگم بابا دکتر و کار درمانم بهانه ای بیش نبود روز دوشنبه بعد از ظهر پرواز داشتیم  و من و مامان نگران برخورد شما بودیم البته مامان خیالش راحت بود چون شما همیشه در آغوش مامان آروم گرفتی ولی من وجودم پر از استرس بود . یعنی بعد از یک ماه دوری منو به خاطر میاری؟؟؟ ...
30 تير 1391

خیلی دلتنگتم بابا

به نام او   سلام نفسم امتحانات بابا هم تمام شد و فقط ترم تابستان مانده که از شر دانشگاه راحت بشم   روزي که به دنيا آمدي شروع اولين ترم دانشگاهم بود و اگر خدا قسمت کند در دومين سالگرد آفرينشت به پايان مي رسد دخترم خيلي دوست دارم براي تو بنويسم ولي از چه بنويسم که نشاني از دلتنگي نداشته باشه از چي بنويسم از دلتنگي از نبودنت از دوريت از دوست داشتنت از هر چيزي که بنويسم بوي دلتنگي دارد توي اين مدت خيلي سعي کردم چيزي ننويسم ولي دخترم تحمل من هم   حدي دارد ديگر تحمل دوريت را ندارم   هر بار که تماس مي گيرم با تمام وجودم آرزو مي کنم براي چند ...
16 تير 1391
1